تو به من خندیدی....


در حسرتت...

 

تو به من خنديدي

و نميدانستي من

به چه دلهره از باغچه ي همسايه سيب را دزديدم

باغبان از پي من تند دويد

سيب را دست تو ديد

غضب آلود بمن كرد نگاه

سيب دندان زده از دست تو افتد به خاك

و تو رفتي وهنوز

سالهاست كه در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تكراركنن ميدهد آزارم

و من انديشه كنان غرق اين پندارم

كه چرا باغچه ي كوچك ما سيب نداشت ..........



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:,ساعت 14:18 توسط ريحانه| |


Power By: LoxBlog.Com